جشنواره فجر | «یادگار جنوب»؛ در باتلاق گذشته نمانید

این جمله را زیاد از کارشناسان و مشاوران شنیدهاید که «برای پر کردن جای خالی کسی، سراغ فرد دیگری نروید.». باید با این واقعیت کنار بیاییم که آدمهای زندگیمان و احساسی که کنارشان تجربه میکنیم تکرار نمیشوند. فیلم «یادگار جنوب» به این مسأله میپردازد…
گروه زندگی: زندگی با خاطرات خوب گذشته شاید ایرادی نداشته باشد. اما اگر قرار باشد در این خاطرات غرق شویم یا بخواهیم دقیقاً همان حس و خاطره را کنار فرد دیگری بسازیم و تجربه کنیم، تنها باعث سرخوردگی خودمان و آسیب زدن به دیگری میشویم. این جمله را زیاد از کارشناسان و مشاوران شنیدهاید که «برای پر کردن جای خالی کسی، سراغ فرد دیگری نروید.». باید با این واقعیت کنار بیاییم که آدمهای زندگیمان و احساسی که کنارشان تجربه میکنیم تکرار نمیشوند. فیلم «یادگار جنوب» به این مسأله میپردازد… برای رفع نگرانی شما بگذارید همین ابتدا مسألهای را روشن کنیم. گروه «زندگی» قرار نیست پا در کفش منتقدان سینما کند و نقد فنی انجام بدهد. ما میخواهیم از دریچهٔ زندگی و کلیدواژههایی که در سبک زندگی و حال خوب، برایمان حیاتی است، فیلمها را بررسی کنیم و نهایتاً ببینیم فیلمهای امسال تا چه حد همجهت با ارزشها و سبک زندگی ایرانی اسلامی هستند. به نظرمان رسید شاید همراهانمان در گروه زندگی مایل باشند آثار سینمایی جشنوارهٔ فجر را از نگاه زندگی بررسی کنند و بعضی از آنها را برای تماشا در اکران عمومی انتخاب کنند.راستی نگران حقوق صاحبان اثر و لو رفتن داستان فیلم نباشید. ما تا همان حدی قصه را باز میکنیم که عوامل فیلم در نشست خبری دربارهٔ قصه گفتهاند. با این توضیحات اجازه بدهید به سراغ چهارمین فیلم جشنواره برویم: «یادگار جنوب».
آدمها تکرار نمیشوند «یادگار جنوب» دربارهٔ جوانی است که دختر مورد علاقهاش را به زور سر سفرهٔ عقد دیگری مینشانند و دختر خودکشی میکند. جوان وقتی دختر در کما است با رضایت پدرش، او را به عقد خود درمیآورد و ادامهٔ ماجرا؛ که برای جلوگیری از لو رفتن، برایتان تعریف نمیکنم. اینکه چقدر امکان دارد کسی تصور کند جایگاه عشق در قلب (به معنی آن عضو صنوبریشکل در قفسهٔ سینه) است و با انتقال قلب به بدن دیگری، آن عشق هم به فرد گیرنده منتقل میشود، بماند. مسألهٔ ما چیز دیگری است. حتماً از کارشناسان خانواده و مشاوران ازدواج شنیدهاید که اساساً تلاش برای تغییر دادن آدمها، زحمتی عبث و بیهوده است و راه به جایی نمیبرد. آنها توصیه میکنند اگر قرار است با کسی ازدواج کنید، او را با همان ویژگیهایی که دارد بپذیرید و اگر با او ازدواج کردید تلاش نکنید که به فرد دیگری تغییرش دهید. آدمها شبیه هم نمیشوند. اگر کسی شبیه دیگری شود، دیگر خودش نیست. طبیعتاً هیچ کس دوست ندارد احساس کند موجودیت خودش، با ویژگیهایی که دارد، دوستداشتنی و مقبول نیست. خودکشی و باز هم خودکشی در «یادگار جنوب» دو بار با مسألهٔ خودکشی مواجه میشویم. یک بار زمانی که متوجه میشویم دختر برای فرار از ازدواج دست به خودکشی زده، بار دیگر زمانی که یکی از شخصیتهای مرد برای فرار از شکست و خرد شدن غرورش خودکشی میکند. اجبار به ازدواج اگرچه دیگر مثل قدیمترها رواج ندارد، اما هنوز دیده میشود. اگر خانوادهها و فرزندانشان دیوارهای میان خود را بردارند و با همدلی و صمیمیت دربارهٔ خواستهها و مسائلشان صحبت کنند، میتوان امیدوار بود که خودکشی با هدف فرار از ازدواج اجباری کمتر دیده شود. خودکشی یکی از شخصیتهای مرد فیلم، با این توجیه که تحمل پذیرش شکست در یک ماجرای انتقامجویی را ندارد و احساس میکند اصطلاحاً کم آورده، از یک شخصیت کمبنیه و بیمایه نشأت میگیرد. زندگی پر از شکستها و پیروزیها در عرصههای مختلف است. اگر میخواهیم فرزندمان در بزنگاههای تصمیم و عمل، دچار خطا نشود، باید به او بیاموزیم که گاهی پیروز شدن در بعضی آوردگاهها عین شکست است. گاهی باید بعضی مسائل را رها کرد و به مرور زمان سپرد تا پیروز شد.
این دروغهای کوچکِ ویرانگر! یکی از نقدهایی که به بسیاری از فیلمها و سریالها وارد است، راحت دروغ گفتن است. در این فیلم هم شخصیت مرد، برای دور شدن از همسرش به سادگی و به دفعات دروغ میگوید. رسانه یعنی پیام. نمیتوانی فیلم بسازی و مدعی شوی که هدفت انتقال پیام نبوده و حرف خاصی نداشتهای! هر تولید رسانهای، آگاهانه یا ناآگاهانه انتقال مفهوم و پیام خاصی را دنبال میکند. وقتی در چندین فیلم نشان بدهیم که میتوان به راحتی و با مسخرهترین توجیهات، دروغ گفت و آب از آب تکان نخورد، این پیام را به مخاطب منتقل میکنیم که دروغ را به عنوان یک راهکار بیخطر و سودمند در مواقع حساس، مد نظر داشته باش. در حالی که امام سجاد علیهالسلام فرمودهاند «از دروغ کوچک و بزرگ، جدى و شوخی بپرهیزید. زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا مىکند.». جایگاه این آموزه در تولیدات رسانهای ما چیست؟ آب را هدر ندهید! یکی دیگر از نکاتی که در بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی، مخاطب دغدغهمند و طرفدار محیط زیست را میآزارد، یک صحنهٔ بسیار تکراری و بسیاری غیرضروری است. شخصیتها به هنگام سردرگمی، غصه، عصبانیت و به هر دلیل دیگری شروع میکنند به آب پاشیدن به صورتشان. وقتی شست و شویشان تمام میشود، در آیینه به تصویر خودشان خیره میشوند و به فکر فرو میروند، در حالی که شیر آب را باز گذاشتهاند. این هدر رفتن آب چه نقشی در پیشبرد داستان دارد؟ چه اصراری است شیر آب باز باشد موقع فکر کردن یا تماشای خودتان؟! شیر آب را ببندید، بعد هر کاری میخواهید انجام بدهید. ما هم قول میدهیم به اوج استیصال یا هر حس دیگری که شما میخواهید، پی ببریم. حس خوب قصه از مهمترین مفاهیم مثبت این فیلم میتوان به اهدای عضو اشاره کرد. اشاره به اینکه قلب بیمار مرگ مغزی به یک نیازمند اهدا شده، فارغ از اتفاقاتی که در ادامهٔ داستان روایت میشود، به فرهنگسازی در زمینهٔ اهدای عضو کمک میکند. حمایت از خانواده، دلسوزی و به آب و آتش زدن برای کمک به برادری که در زندان گرفتار است، در این وانفسای فردگرایی و گریز از خانواده، حس خوبی به مخاطب القا میکند. اگرچه خوبتر بود که این نکته هم در داستان گنجانده میشد که برای نجات برادر، نباید به هر وسیلهای متوسل شوی و هر چیزی را هزینه کنی. البته هزینهای که دختر متحمل میشود، در جریان به اصطلاح «عاقبت بهخیر شدن» شخصیتها و البته علاقهای که به شخصیت مرد فیلم پیدا کرده، به چشم نمیآید. صداقت شخصیت پسر و دختر فیلم، هر کدام در بخشی از فیلم، باعث نجات طرف مقابل میشود و این برای مخاطب خوشایند است.
از بازخورد عملتان غافل نشوید ما در خلأ زندگی نمیکنیم. کوچکترین عمل ما، بر زندگی و سرنوشت اطرافیانمان اثر میگذارد. با همین قاعده، اعمال و رفتار دیگران هم در کوتاهمدت یا بلندمدت بر ما و زندگیمان اثرگذار است. در فیلم میبینیم که چگونه محبت ما به کسی ممکن است منجر به آسیب دیدن او شود، یا تنفر ما از او به خودمان آسیب برساند، یا انتقامجویی و کینهتوزی ما خودمان و اطرافیانمان را به نابودی بکشاند. در واقع عشق، انتقام و تنفر، یک روی ماجراست. روی دیگر، بازخورد این عشق، انتقام و تنفر، و اثر آن برسرنوشت و زندگی دیگران است. چه رسد به اینکه برای انتقام و آسیب زدن به کسی نقشه بکشی و آگاهانه به اعتماد او خیانت کنی.
از باتلاق گذشته فرار کنید واضحترین پیام «یادگار جنوب» این است که اگر در گذشته بمانیم، حال و البته آینده را از دست میدهیم. چه در حسرت عشق گذشته بمانیم و چه در عطش انتقام گیر کنیم، در باتلاق گذشته گرفتار شدهایم. هر دو ویرانگر است. اگر به کلام بزرگان رجوع کنیم، توصیههای بسیار آنها به مغتنم شمردن حال و گذر از گذشته را میبینم. پذیرفتن حکمت و ارادهٔ الهی در اتفاقاتی که برایمان رخ میدهد، آرامش را برایمان به ارمغان میآورد. بپذیریم که زندگی جریان دارد، حتی بعد از سختترین و تلخترین اتفاقات، حتی بعد از مرگ عزیز. باید به زندگی برگردیم تا حال و آینده را از دست ندهیم. زندگی جریان دارد. میتوانیم با این جریان همراه شویم و مسیرمان را ادامه دهیم، یا خودمان را به سمت ساحل بکشیم و دچار سکون و انفعال شویم. پایان پیام/